پیش از هر چیز فرارسیدن نوروز 1402 خورشیدی و نو شدن سال را به رسم هر ساله تبریک و تهنیت میگویم و امیدوارم سال جدید سال زدایش و پیرایش و افزایش و گشایش در همه جنبههای زندگی مان باشد: زدایش و پیرایش نادرستیها و ناراستیها و افزایش نیکیها و خوشیها و گشایش گرهها و تنگناها.
اما در حقیقت، نو شدن سال بدون نو شدن حال، چنگی به دل نمیزند. همگان این بیت مشهور مولانا را شنیده ایم:
این بهار نو ز بعد برگریز
هست برهان بر وجود رستخیر
از این بیت، این معنی را هم میشود برداشت کرد که بهار جلوهای از رستاخیز است. نمود بیرونی این رستاخیز، بیدار شدن گیاهان و درختان و نو شدن طبیعت و جنب و جوش بی وقفه آن است. اما نمود درونی آن را باید در جان خود حس کنیم و دریابیم، وگرنه نو شدن طبیعت به تنهایی جای تبریک گفتن ندارد.
به گمانم یکی از مقدمات و مقومات و در عین حال، یکی از نتایج مهم نو شدن درون، شناخت خویشتن است. درباره خودشناسی از دیرباز بسیار گفته اند و بسیار شنیده ایم. اما شخصا حس میکنم که در این دو سه ساله اخیر، دست کم به لحاظ تجربه شخصی، با جنبههای گوناگون و متفاوتی از این مقوله دست به گریبان بوده ام که شرح آن در این مجال نه میسر است و نه حتی ضرورتی دارد زیرا امری کاملا شخصی و فردی است و هرکسی باید به فراخور حال خود به آن بپردازد. در اینجا مایلم تنها به این نکته واضح اما در خور توجه اشاره کنم که درک واضح و متمایز از خویشتن داشتن نه تنها ضامن تعالی معنوی، بلکه شرط لازم موفقیت در جنبههای مادی و این جهانی زندگی هم هست. خوشا به حال کسانی که به چنین درکی رسیده اند!
64- نه من ز بی عملی