در لغت نامه عربی المنجد برای کلمه «معنی» این توضیحات را میتوان پیدا کرد: از ریشه عنی یعنی، عنیا و عنایتاَ، چیزی را اراده کرد یا قصد کرد، المعنی: آنچه از چیزی قصد میشود. معنی کلمه: مدلول آن. معنی کلام: مضمون آن.
ماحصل این توضیحات این است که یک شی داریم (مثلا یک کلمه) و قصد یا منظوری داریم که این شی نشان دهنده یا دلالت کننده به آن قصد و منظور است. به عنوان مثال وقتی کسی میگوید «آب» قصد او مایع بی رنگ و بی بویی است که مرکب از اکسیژن و هیدروژن است. بنابراین معنی کلمه آب، همان مایع با آن ویژگیهاست.
براین اساس، معنا داشتن یک چیز مترادف است با اشارت کردن به بیرون از آن چیز یا بهتر است بگوییم به ماورای آن چیز. معنا از شی فراتر میرود و در آن متوقف نمیشود.
با این حساب وقتی از معنای زندگی صحبت میشود قاعدتا باید دید چه چیزی فراتر از زندگی است که با کلمه «معنا» به آن اشاره میشود. این معنا همان غایت و چرایی زندگی است. آنگاه باید دید که این غایت و این معنا دقیقا چیست و چگونه میتوان به آن رسید.
اما ممکن است گروهی منکر معنای زندگی به شرحی که گفته شد باشند. از نظر ایشان زندگی غایتی بیرون از خود ندارد. خود فرایند زندگی است که به آن معنا میبخشد و آن را معنادار میسازد. انسانها از صندوق عدم بیرون میآیند و چند صباحی در این جهان میزیند و باز به صندوق عدم بازمیگردند. واضح است که این تصویر کاملا شاعرانه است و در واقعیت امر، هیچ آمدن و بازگشتنی در کار نیست، زیرا عدم (به معنای رایج آن) جایی نیست که کسی بخواهد از آنجا بیاید یا به آنجا برود.
این یک نوع برداشت از زندگی و معنای آن است که همیشه در میان انسانها طرفدارانی داشته اما شاید بتوان گفت در دوره مدرن بدل به یک اصل موضوع شده و بطور رسمیاز سوی پارهای از متفکران و فلاسفه پذیرفته شده و به تبع آنها، در سطح عموم نیز جاری شده است.
به نظر من، همچنانکه پیشتر هم گفتم، نوع نگاه انسان به زندگی کاملا بستگی به نگرش کلی او به جهان و انسان دارد. در نگرشی که از دیرباز در میان بسیاری از افراد وجود داشته و به همین دلیل آن را تحت عنوان کلی «خرد جاوید» نامگذاری کرده اند و افلاطون یکی از برجسته ترین نمایندگان این نگرش است، نوع نگاه به زندگی و درنتیجه، معنا و غایت آن، زمین تا آسمان با نگرش مدرن فرق دارد.
از آنجا که معتقدم دیدگاه افلاطونی یا همان خرد جاوید، نگرش درستی است که انسان امروزی علی الاغلب از آن دور افتاده یا آن را مورد بی اعتنایی و حتی بی مهری قرار داده، قصد دارم در ادامه مطالب به توضیح و تشریح چارچوب کلی و اصول اساسی این دیدگاه بپردازم و از این منظر به نقد نگرش مدرن بپردازم. این راه مسلما راه همواری نخواهد بود و جاده سنگلاخی است که هر گام آن نیاز به دقت فراوان دارد. امیدوارم توان گام نهادن در این مسیر را داشته باشم و مخاطبان ارجمند نیز شکیبایی همراهی در این کوره راه پر فراز و نشیب را داشته باشند.